زندگی رسم خوشایندیست

سیب

 

یک سیب قرمز

خوشرنگ وسرحال

چشمک به من زد

ازتوی یخچال

 

با چشم بسته

گازش گرفتم

گازاز دولپ

نازش گرفتم

 

سیب من اما

بدجنس و بدبود

چون دردهانم

بدمزه شد زود

 

دیدم که کرمی

خوشحال و خندان

لم داده آرام

درداخل آن

 

دیگرنخندید

آن کرم خوشحال

باسیب من رفت

درسطل آشغال !

 

<هدیه سادات میرمرتضوی>

 

 


نوشته شده در سه شنبه 89/12/3ساعت 1:37 عصر توسط هدیه نظرات ( ) |


 Design By : Pichak